Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «قدس آنلاین»
2024-05-03@06:55:15 GMT

یک روزنامه‌نگار با «لاگجری» در بازار کتاب

تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۳۷۸۹۸۶

یک روزنامه‌نگار با «لاگجری» در بازار کتاب

چهارمین رمان رضا استادی با نام «لاگجری» با روایت موضوعی ملتهب از سوی نشر سخن به بازار عرضه شد.

قدس آنلاین: رضا استادی که در سه رمان قبلی‌اش ترکیبی از مضامین تاریخی، اجتماعی و عاشقانه را در بستر تاریخ معاصر ایران روایت کرده، در تازه‌ترین رمان خود به سراغ موضوعی ملتهب در دل اقتصاد و تجارت رفته و با روایت زندگی چند شخصیت فعال در بخش اقتصاد سایه ایران طی دو روز، تصویری از زندگی این طبقه اجتماعی را به مخاطب خود ارائه کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گفته نویسنده، این قصه در فاصله اردیبهشت ۹۴ تا بهمن ۹۸ و بر پایه تحقیقات مفصل و دقیق نوشته شده و داستان آن طی دو روز در تهران و آنکارا اتفاق می‌افتد. «مهفامِ آقاخان» و «مزدکِ متحدزاده» زن و شوهری حدوداً سی و پنج ساله هستند. آن‌ها به تازگی به آپارتمانی میلیاردی در زعفرانیه نقل مکان کرده‌اند. مزدک به عنوان مشاور رسانه‌ای و برندینگ سال‌هایی طلایی را در حرفه خود پشت سر گذاشته اما به دلیل همکاری با شرکتی که مدیر عامل آن اخیراً از ایران فرار کرده و حالا پرونده‌های قضائی متعدد دارد، دچار مشکلات کاری شده و دیگر شغل مناسب و با درآمد بالای گذشته‌اش را ندارد.

در نقطه مقابل مزدک، «مهفام» به تازگی در شغل خود پیشرفت کرده و «دبیر شورای مشاوران» شرکتی خصوصی در حوزه ساختمان سازی شده است. این مسئله حسادت مزدک را برانگیخته است. مزدک برای جبران عقب ماندگی نسبت به همسر خود، پیشنهاد شرکتی را که در زمینه دامداری فعالیت می‌کند، برای همکاری می‌پذیرد. رفت و آمد به این شرکت که خارج از تهران قرار دارد، مزدک را با ماجرایی عاطفی درگیر کرده است. در آخرین پنج شنبه سال ۱۳۹۴، مزدک از سوی رئیس شرکت دامداری برای مذاکره‌ای تجاری به آنکارا می‌رود. در تهران نیز مهفام در پروژه‌ای پیچیده درگیر می‌شود که آخرین روزهای سال را برای او بحرانی می‌کند.

رضا استادی می‌گوید: لاگ‌جری رمانی با ریتم تُند و تعدد حوادث است که از زاویه سوم شخص روایت می‌شود و خوانش آن برای علاقه‌مندان به رمان فارسی جذاب و شیرین است. این رمان در ۵۱ فصل و حجمی حدود ۵۰۰ صفحه نوشته شده و نشر سخن چاپ و عرضه آن به بازار را به عهده داشته است. طرح جلد کتاب نیز توسط سینا روح در گروه هنری کاربِه طراحی شده است.

«هیچ وقت نامزد نبودیم»، «بدون تو غیر ممکن بود»، «حمام تُرکی» و مجموعه داستان «خونه خالی» از دیگر آثار منتشر شده استادی در حوزه ادبیات داستانی است. او همچنین رمان دیگری با موضوع دفاع مقدس را نیز در آستانه انتشار دارد.

انتهای پیام/

منبع: خبرگزاری مهر

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: رضا استادی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۳۷۸۹۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» در نمایشگاه کتاب عرضه می‌شود

به گزارش خبرنگار مهر، رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» نوشته غزاله بزرگ زاده به زودی توسط نشر روزگار منتشر و در نماشیگاه کتاب تهران می‌شود. این رمان دارای داستان های فرعی از چند راوی در بازه های مختلف است.

شخصیت اصلی این رمان دختری است که حادثه‌ای کابوس‌ها ورنج‌های گذشته را برای او زنده می‌کند. دختری که سرگردان است برای رمزگشایی از گذشته و اتفاقاتی که رنگ و بویی تازه به خود گرفته‌اند، او را در مسیری تازه و چالشی قرار می‌دهند.شخصیت‌های فرعی خواسته و ناخواسته پایشان به زندگی کاراکتر اصلی داستان کشیده می شود و حتی گاه راوی داستان می‌شوند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

با بدنی لرزان و لک‌لک‌کنان جلو رفتم، تا رسیدم به آخرین قدمی که برای اولین‌بار پرهیبی تنها را دیدم. سرتاپا خیس عرق بودم. در حالی‌که عرق از چهره‌ام می‌چکید، با بدنی لرزان و کلهای که به سختی بر گردنم بند بود، به دور و بر نگاه کردم. همه‌جا را همان درختان کاج پهن و قطور، نارون و بید مجنون پر کرده بودند و شعله‌های مرتعش بر آنها سایه میانداختند. سرم را بالا گرفتم و شاخه‌های درهم تنیده‌ی درختان بالای سرم سقفی درست کرده بودند و از فضای خالی میانِ شاخه‌ها آسمان را دیدم که سیاه و صاف بود و چند ستاره که گویی به من چشمک میزدند.

کد خبر 6093871 فاطمه میرزا جعفری

دیگر خبرها

  • بدرود آقای پل استر
  • درباره پل استر، نویسنده شهیر آمریکایی/ تراژدی پست مدرن
  • اختلاف‌نظر درباره تصادف‌های پرماجرای تهران | نخستین قربانی؛ موسیقیدان مشهور یا روزنامه‌نگار معروف؟
  • پل آستر نویسنده معروف آمریکایی درگذشت
  • کتاب بنیه فیلمساز را قوی می‌کند/ حتما به نمایشگاه کتاب تهران می‌روم
  • پل استر، نویسنده شهیر آمریکایی در گذشت
  • رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» در نمایشگاه کتاب عرضه می‌شود
  • «پل آستر»‌ درگذشت
  • پل آستر درگذشت
  • جواد افهمی با یک رمان در محور مقاومت به نمایشگاه می‌آید